امام شیعه
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
محمد بن حسن
Mahdi.svg
نقش امام دوازدهم شیعه
نام محمد بن حسن
کنیه ابوالقاسم، احمد و ...[۱]
لقب(ها) حجت، مهدی، قائم، بقیةالله، حجةالله، صاحب‌الزمان، المنتظَر، غائب، صاحب‌الأمر، ولی عصر، منصور، منتقم و ...[۲]
زادروز نیمهٔ شعبان سال ۲۵۵ یا ۲۵۶ هـ. ق. (۸۶۹ م).[۳][۴] برابر با دوشنبه، ۸ مرداد ۲۴۸ شمسی (سال کبیسه)
زادگاه سامرا[۵]
پدر حسن عسکری
مادر نرجس خاتون یا صیقل
طول عمر

پیش از امامت: ۲۵۵ یا ۲۵۶(قمری) –۲۶۰ ه. ق. (به اعتقاد شیعه دوازده امامی)
[۶]
دوران امامت:
غیبت صغری، ۶۹ سال: ۲۶۰۳۲۹ ه. ق. (به اعتقاد شیعه دوازده امامی)[۷]
غیبت کبری، از سال ۳۲۹ ه. ق. تاکنون (به اعتقاد شیعه دوازده امامی)[۸]

الــلــه
محمد • علی • فاطمه • حسن • حسین
سجاد • باقر • صادق
کاظم • رضا • جواد • هادی
عسکری • مهدی

بنابر اعتقاد شیعیانِ دوازده‌امامی، محمد بن الحسن العسکری معروف بهحجت بن الحسن فرزند حسن بن علی عسکری (امام یازدهم شیعیان)، دوازدهمین و آخرین امام و همان مهدی موعود است. همچون پیامبر اسلامنامش محمد و کنیه‌اش ابوالقاسم است. همچنین «امام زمان»، «صاحب الزمان»، «ولی عصر»، «قائم آل محمد» و «مهدی موعود» از القاب اوست.

پس از درگذشت حسن عسکری (امام یازدهم شیعیان) در سال ۲۶۰ هجری و سن ۲۸ سالگی،[۹] از آنجا که حسن عسکری برخلاف سایر امامان شیعه —که در زمان حیاتشان جانشین بعدی را تعیین کرده بودند— بطور علنی جانشینی برای خود برجای نگذاشته بود، بحران فکری و اعتقادی بزرگی در میان پیروان امام شیعه بوجود آمد.[۱۰] در این دوران که به «سال‌های حیرت» موسوم است، شیعیان به فرقه‌های متعددی منشعب شدند. عده‌ای از شیعیان اعتقاد داشتند که از حسن عسکری فرزندی باقی نمانده‌است[۱۱] یا این فرزند در گذشته‌است؛[۱۲] بسیاری از شیعیان امامت جعفر برادر حسن عسکری را پذیرفتند و گروه‌هایی نیز متوجه فرزندان و نوادگان امامان نهم و دهم شیعه شدند. اما اصحابی از حسن عسکری چنین گفتند که «وی پسری داشته که جانشینی مشروع برای امامت است». طبق گفتهٔ عثمان بن سعید، این پسر مخفی نگاه داشته شده بود، چرا که ترس آن می‌رفت که توسط دولت دستگیر شود و به قتل برسد.[۱۳] دیدگاه این گروه که در ابتدا دیدگاه اقلیت شیعه بود، به‌مرور به دیدگاه تمامی شیعیان امامی تبدیل شد که شیعیان دوازده امامی فعلی‌اند.[۱۱]

از دیدگاه تاریخی، باور به دوازده امام و اینکه امام دوازدهم همان مهدی موعود است بطور تدریجی در میان شیعیان تکامل یافت.[۱۴][۱۵][۱۶] به نظر می‌رسد مدتی طول کشید تا این نظریه به صورتبندی نهایی خود برسد و پس از آن هم توجیه‌ها و تبیین‌های دینی گسترده‌ای در موردش ارائه شد.[۱۷]شیعیان با دو رویکرد حدیثی و کلامی به تبیین نظریهٔ غیبت برخاستند.[۱۸]کلینی (و. ۳۲۹ ه. ق. / ۹۴۱ م). در احادیث باب غیبت کتاب اصول کافی —که در خلال دوره سفرا (موسوم به غیبت صغری) گرد آورد— به موضوع غیبت و علت آن پرداخت.[۱۹] به‌خصوص نعمانی در کتاب الغیبه به تبیین نظریه غیبت از طریق احادیث پرداخت و او برای نخستین بار اصطلاحات «غیبت صغری» و «غیبت کبری» را به کار برد.[۲۰] پس از وی ابن بابویه (و. ۹۹۱–۹۹۲) در کتابکمال الدین در خصوص گردآوری احادیث مربوط به امام دوازدهم و غیبت وی کوشید.[۲۱] از دیگر سو، متخصصان علم کلام از جمله شیخ مفید (و. ۴۱۳ ه. ق. / ۱۰۲۳ م). و شاگردانش بخصوص سید مرتضی (۱۰۴۴–۱۰۴۵) به تدوین نظریات کلامی امامت جهت تبیین ضرورت وجود امام زنده در شرایط غیبت پرداختند.[۲۲]

در باور کنونی شیعه دوازده امامی، حجت بن حسن در نیمهٔ شعبان سال ۲۵۵ یا ۲۵۶ ه. ق. در سامرا به دنیا آمد؛[۲۳][۲۴][۱۱] او در پنج سالگی و پس از وفات پدرش به امامت رسید. پس از وفات حسن عسکری، مهدی تنها از طریق چهار سفیر یا نائب با شیعیان تماس می‌گرفت. البته بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد که از آغاز تعداد وکلا محدود به چهار تن نبوده و اصطلاح نیابتِ خاص در قرن‌های چهارم و پنجم هجری توسط علمای شیعه مانند شیخ توسی و برای تبیین غیبت صغری ایجاد شده‌است.[۲۵][۲۶][۲۷] پس از یک دوره هفتاد ساله (موسوم به غیبت صغری) و با مرگ علی بن محمد سمری، چهارمین نائب امام دوازدهم شیعه، بار دیگر حیرت شیعیان را فراگرفت. آنها در نهایت در سده پنجم به تبیینی عقلی در کلام شیعه از غیبت امام دست یافتند.[۲۷] به باور شیعیان، پس از دوران سفرا، شیعیان با مهدی در ارتباط نیستند و این دوران را اصطلاحاً غیبت کبری می‌نامند. پس از پایان دورهٔ غیبت، وی با عنوان مهدیقیام خواهد کرد و او کسی خواهد بود که از طریق وی حق و عدالت بار دیگر به پیروزی خواهد رسید.[۲۸]

اعتقاد به امام غائب، برکات متعددی برای شیعیان تحت آزار و ستم داشت. از آنجا که امام غائب پتانسیل تهدید کمتری نسبت به یک امام حاضر داشت تنش‌ها با حاکمان سنی مذهب کاهش یافت. اعتقاد به ظهور امام غائب باعث شد که انتظار بتواند جایگزین چالش مستمر نظام سیاسی حاکم شود. امام غائب باعث عامل وحدت شیعیانی شد که پیش از آن، هر گروه، دور یکی از امامان حاضر گرد می‌آمدند و دچار انشقاق شده بودند.به علاوه اعتقاد به ظهور امام غایب (به عنوان مهدی)، شیعیان را در تحمل شرایط دشوار یاری نموده و به آنها امید آینده‌ای سرشار از دادگری داده است.

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۹۴ساعت 22:7  توسط محمدمهدی مشگان  | 

مشخصات


عنوان: کتاب آسمانی دین اسلام
لقبها: قرآن کریم، قرآن مجید
نام‌های مشهور: قرآن، فرقان، کتاب ...
تعداد جزوها : ۳۰ جزء
تعداد سوره‌ها : ۱۱۴ سوره
تعداد آیه‌ها : ۶۲۳۶ آیه

قرآن کتاب مقدس دین اسلام است و در باور مسلمانان سخنان خداست که به صورت وحی از سوی او توسط جبرئیل بر پیامبر اسلام، محمد بن عبدالله، نازل گردیده است.[۱] مسلمانان، قرآن را بزرگترین معجزهٔ محمد و روشن‌ترین دلیل بر پیامبری او می‌دانند.[۲] قرآن اصلی‌ترین منبع وحی در اسلام به شمار می‌آید و به زبان عربی است. کلمهٔ قرآن در لغت به معنی «قرائت کردن» و «خواندن» است و مسلمانان معمولاً به آن با عناوینی مانند «قرآن کریم» و «قرآن مجید» اشاره می‌کنند. قرآن به ۳۰ جزء تقسیم شده و ۱۱۴ سوره دارد.[۱]

محتوای قرآن در مورد خدا بر توحید و یگانگی او تأکید دارد. قرآن خدا را به انسان نزدیک‌تر از رگ گردنش می‌داند، رابطهٔ انسان با خدا را بی‌نیاز از واسطه می‌داند و انسان را به تسلیم دربرابر امر خدا فرمان می‌دهد. قرآن پدیده‌های طبیعی را نشانه‌هایی (آیات) برای خدا می‌شمارد؛ دین و حقیقت را یکی می‌داند و تنوع ادیان را حاصل تنوع در مردم می‌داند. قرآن قوانین و حقوق در جامعهٔ اسلامی را نیز تعریف می‌کند.[۱] قرآن مؤمنان را به جهاد در راه خدا می‌خواند و آنان را به نیکوکاری، به ویژه در مورد مسکینان و یتیمان فرا می‌خواند.[۳] طبق حدیث ثقلین قرآن به همراه اهل بیت دو گوهری هستند که مسلمانان باید به آن دست بیازند تا گمراه نشوند.[۴][۵]

مسلمانان براین باورند که قرآن یک بار به صورت کامل توسط جبرئیل در شب قدر بر محمد نازل گشته و سپس بار دیگر به صورت تدریجی بر او نازل شده‌است. از نظر تاریخی، دیدگاه غالب آن است که قرآن در زمان عثمان، خلیفهٔ سوم، تحت نظارت جمعی از صحابه به رهبری زید بن ثابت به صورت یک کتاب جمع گردید و نسخه‌هایی از آن به مکه، دمشق، کوفه، و بصره ارسال گردید. قرآن فعلی براساس قرائت کوفی قرن هشتم میلادی چاپ گردیده است.[۶]

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۹۴ساعت 19:54  توسط محمدمهدی مشگان  | 



این خاک،به خون عاشقــان آذین است

این است در این قبیله آیین ، این است


    

زاین روست که بی سوار برمی گردد

اسب تو که زین و یال آن خونین است



          


«
آن حادثه  »


خود را چو ز نسل نور می نامیدند
    

سیراب شدند زان که در اوج عطش

آن حادثـه را ، به شـوق آشامیــدند



          

مرحوم قیصر امین پور


رفتند و به کوی دوست آرامیــدند

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 11:4  توسط محمدمهدی مشگان  | 
 

نیکوکاری

هرکاری می تواند آثار مثبت یا منفی در برداشته باشد. خداوند بزرگ به انسان، حق انتخاب داده است و انسان های شایسته کسانی هستند که راه های مفید را می پیمایند. اینان، فرصت های الهی را از دست نمی دهند و با نیت خداپسندانه، برای رفع نیاز خود و دیگران می کوشند. بر عکس، انسان های ناسپاس، نعمت های الهی را به رایگان از دست می دهند و در برخورد با نیازمندان، آنان را به تمسخر می گیرند. اینان می گویند: اگر خدا می خواست به فقیران روزی می داد و به کمک و مساعدت ما نیازی نیست. این گونه افراد نمی دانند که کمک به نیازمندان، انسان را ازسقوط به پستی ها و حوادث ناگوار و ناگهانی در امان نگاه می دارد. نیکوکاری و صدقه ی پنهانی و آشکار از اعمال پسندیده ای است که مایه ی سپیدرویی انسان در جهان آخرت خواهد شد. پیامبر گرامی اسلام در توصیه به این عمل پسندیده می فرمایند:

صَنائعُ الْمَعروفِ تَقی مَصارِعَ السُّوءِ.

نیکوکاری، انسان را از مرگ های ناگوار در امان نگاه می دارد

نیکوکاری در بیان حضرت علی (ع)

نیکوکاری چیست

ـ الاِحْسانُ مَحَبّةٌ: احسان و نیکی محبت است.

ـ الاِحْسانُ رَأسُ الْفَضْلِ: احسان اساس فضیلت و خوبی هاست

ـ البرُّ عَمَلٌ صالِحٌ:نیکی عملی پسندیده است.

ـ البِرُّ غَنیمةُ الحازِم احسان و نیکی غنمیت دوراندیش است.

ـ الاِحْسانُ ذُخرٌ وَ الکریمُ مَنْ حازَهُ نیکی کردن سرمایه انسان است و بزرگوار کسی است که آن را به دست آورد.

ـ البِرُّ عَمَلٌ مُصْلِحٌ عمل نیک اصلاح کننده است.

ـ الاِحْسانُ غَنَمٌ نیکی کردن غنیمت است.

ـ کُلُّ مَعروفٍ اِحْسانٌ هر کار خوبی احسان و نیکی است.

ـ البَشاشةُ احسانٌ گشاده رویی احسان است.

ـ البِرُّ ما سَکَنَتْ اِلَیْهِ نَفْسُکَ وَ اَطْمَأَنَ اِلَیْهِ قَلْبُکَ نیکوکاری آن است که نفست با انجام آن آرام گیرد و قلبت بدان اطمینان یابد.

اهمیّت و فضیلت احسان

ـ اِکْتِسابُ الحَسَناتِ مِنْ اَفْضَلِ المکاسِبِ. تحصیل نیکی ها از برترین کسب هاست.

ـ رِأسُ الدِّینِ اِکْتِسابُ الحَسَناتِ اساس دین به دست آوردن نیکی هاست.

ـ قَدْرُ کُلُّ اِمْرِیٍ ما یُحْسِنُهُ منزلت هر شخصی به اندازه کارهای خیری است که انجام می دهد.

ـ الاِحسانُ یَسْتَرِقُ الاِنْسانَ احسان انسان را مدیون و بنده می کند.

ـ اَفْضَلُ الاِیمانِ الاِحْسانُ برترین ایمان نیکی کردن است.

ـ رأسُ الاِیمان الاحْسانُ الی الناس اساس ایمان نیکی کردن به مردم است.

ـ زِیْنَةُ الاِسْلامِ اِعْمالُ الاِحْسانِ احسان کردن زینت اسلام است.

ـ سَبَبُ المُحَبَّةِ الاِحْسانُ احسان سبب ایجاد محبت و دوستی است.

ـ جِماعُ الْخَیْرِ فی اَعمالِ البِرِّ تمام خوبی ها در انجام دادن کارهای نیک است.

ـ لِکُلِّ حَسَنَةٍ ثَوابٌ برای هر کار نیکی پاداش هست.

ـ الاِنسانُ عَبْدُالاِحْسانِ انسان بنده احسان و نیکی است.

ـ مِنْ شَرَفِ الْهِمَّةِ بَذْلُ الاِحْسانِ بذل احسان نشانه بلندی همّت است.

ترغیب و تشویق به احسان

ـ اَحْسِنْ یُحْسَنْ اِلَیْکَ. نیکی کن تا در حق تو احسان و نیکی شود.

ـ اِغْتَنِمْ صَنایِعَ الاِحْسانِ وَارْعَ ذِمَمَ الاِخْوانِ. کارهای نیک و احسان کردن را غنیمت بشمار و تعهدهای داده شده به برادران دینی رارعایت کن.

ـ طُوبی لِمَنْ اَحْسَنَ اِلی العِبادِ وَ تَزَوَّدَ لِلْمَعادِ. خوشا به حال کسی که به بندگان خدا نیکی کند و برای روز قیامت توشه بردارد.

ـ عاتِبْ اَخاکَ بِالاِحسانِ اِلَیه وارْدُدْ شَرَّهُ بالاِنْعامِ عَلَیِهِ. برادر دینی خطاکارت را با احسان و نیکوکاری سرزنش کن و شرّ او را با خوبی کردن از خودت دور ساز.

ـ عَلَیکَ بالاِحْسانِ فَاِنَّهُ اَفْضَلُ زِراعَةٍ وَ أَرْبَحُ بَضاعَةٍ. بر تو باد نیکوکاری که آن برترین زراعت و سودآورترین سرمایه است.

ـ عَلَیْکُمْ بِالاِحسانِ اِلی الْعِبادِ وَ الْعَدْلِ فِی البِلادِ. بر شما باد احسان کردن به بندگان و دادگستری در شهرها.

ـ عَلَیْکُمْ بَصَنایعِ الاِحْسان و حُسْنِ البرِّ بِذَویِ الرَّحِمِ و الجیران... بر شما باد انجام دادن کارهای نیک و احسان به خویشاوندان و همسایگان.

آثار و نتایج احسان و نیکی

ـ بِالاِحْسانِ یُسْتَعْبَدُ الاِنْسانُ. احسان و نیکی انسان را بنده می کند.

ـ بِالاِحْسانِ تُمْلِکُ الْقُلُوبُ قلب ها با احسان تسخیر می شوند.

ـ بِالاِحْسانِ یُمْلِکُ الاَحْرارُ. به وسیله احسان آزاد بنده می شود.

ـ بِالاِحْسانِ وَ تَغَمُّدِ الذُّنُوبِ بِالْغُفْرانِ یَعْظُمُ الْمَجْدُ. با احسان و بخشودن گناهان مجد و عظمت انسان بیشتر می شود.

ـ مَنْ کَثُرَتْ اِحْسانُهُ اَحَبَّهُ اِخْوانُهُ. هر کس که احسانش بیشتر شود، برادرانش او را بیشتر دوست خواهند داشت.

ـ مَنْ کَثُرَ اِحْسانُهُ کَثُرَ خَدَمُهُ وَ اَعْوانُهُ. هر کس که احسان و نیکوکاری اش بسیار باشد، خدمت کنندگان و یارانش بیشتر می شوند.

ـ مَنْ اَحْسَنَ اِلی النّاسِ اِسْتَدامَ مِنْهُمْ المَحَبَّةَ. هر کس که به مردم نیکی کند دوستی آن ها با او ادامه پیدا می کند.

ـ مَنْ اَحْسَنَ اِلی رَعیّتِهِ نَشَرَ اللّه ُ عَلَیْهِ جَناحَ رَحْمَتِهِ... کسی که به زیردست خود احسان کند، خداوند رحمت خود را شامل حال او می سازد.

ـ مَنْ اَحْسَنَ اِلی النّاس حَسُنَتْ عَواقِبُهُ وَ سَهُلَتْ لَهُ طُرُقُهُ. هر کس که به مردم احسان کند، عاقبت کارهای او نیکو و راه او آسان می شود.

ـ مَنْ اَحْسَنَ اِلی مَنْ اَساءَ اِلَیْهِ فَقَدْ اَخَذَ بِجَوامِعِ الْفَضْلِ. هر کس احسان کند به فردی که بدو بدی کرده است در حقیقت همه فضائل اخلاقی و مراتب کمال را در خود جمع کرده است.

ـ مَعَ الاِحْسانِ تَکوُنُ الرَفْعَةُ. با نیکوکاری بزرگی و والامقامی به دست می آید.

ـ مَنْ کَثُرَ بِرُّهُ حُمِدَ. هر کس که احسانش بسیار باشد، مورد ستایش قرار می گیرد.

ـ مَعَ البِرِّ تَدُرُّ الرَّحْمَةُ. با احسان و نیکی رحمت فراوان می شود.

ـ مَنْ بَذَلَ بِرَّهُ اِنْتَشَرَ ذِکْرُهُ. هر که بسیار احسان کند در بین مردم مشهور می شود.

ـ الاِساءَةُ یَمَحاها الاِحْسانُ. بدی را احسان و نیکی محو و نابود می سازد.

ـ الاِحْسانُ اِلی المُسئِ یَسْتَصْلِحُ الَعُدوَّ. احسان کردن به بدکار دشمن را به آشتی و صلح می کشاند.

ـ اَحْسِنْ اِلی مَنْ شِئْتَ وَ کُنْ اَمیرُهُ. اگر می خواهی بر کسی فرمانروا باشی به او احسان کن.

ـ مَنْ اَحْسَنَ اِکْتَسَبَ حُسْنَ الثَّناءِ. هر که احسان کند، مورد ستایش قرار می گیرد.

ـ بِرُّوا آباءَکُمْ یَبَرَّکُمْ اَبْناءَکُمْ. به پدران خود نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند.

ـ بِالْبِرِّ یُمْلِکُ الْحُرُّ. با احسان انسان های آزاد مطیع می شوند.

ـ مَنْ اِتَّبَعَ الاِحْسانَ بِالاِحْسانِ وَ أحْتَمَلَ جِنْایاتِ الاِخوانِ وَ الْجِیْرانِ فَقَدْ اَکْمَلَ البِرَّ. کسی که پی در پی نیکی کند و آزار برادران و همسایه ها را تحمل کند، احسان و نیکی را به کمال رسانده است.

ـ بِالاِحْسانِ تُسْتَرَقُ الرِّقابُ. آدمی با نیکی کردن مردم را مطیع خود می کند.

ـ سَبَبُ الْمُحَبَّةِ الاِحْسانُ. احسان موجب محبت و دوستی است.

ـ عَلَیْکُمْ بِصَنایِعِ الاِحْسانِ وَ حُسْنِ البِرِّ بِذَوِی الرَحِمِ و الجِیرانِ فَاِنَّهُما تَزِیدانِ فِی الاَعْمارِ وَ یَعْمُرانِ الدِّیارَ. بر شما باد به انجام دادن کارهای نیک و شایسته و نیکی کردن به خویشاوندان و همسایگان؛ زیرا این دو کار عمر را طولانی و شهرها را آباد می سازند.

ـ عَلَیْکُمْ بِالاِحْسانِ اِلی العِبادِ... تأمَنُوا عِنْدَ قیامِ الاَشْهادِ. بر شما باد نیکی کردن به بندگان خدا...؛ چون از این طریق در قیامت از خطرها ایمن می شوید.

ـ مَنْ اَحْسَنَ اِکْتَسَبَ حُسْنَ الثَناءِ. هر کس که نیکی کند،ستوده می شود.

ـ لاْیُحْمَدُ اِلاّ مَنْ بَذَلَ اِحْسانَهُ. ستوده نمی شود، مگر کسی احسان خویش را بذل کند.

ـ لاْیَکُنْ المُحْسِنُ وَ المُسَئُ عِنْدَکَ سَواءً فَاِنَّ ذَلِکَ یُزهِّدُ الْمُحْسِنَ فی الاِحسان و یُتابِعُ المُسِئَ اِلی الاِسائَةِ. نباید نیکوکار و بدکار درنزد تو مساوی باشند؛ زیرا این کار سبب می شود که نیکوکار در نیکی کردن بی رغبت شود و بدکار در بدی کردن پافشاری کند.

ـ الاِحْسانُ یَقْطَعُ اللِسانَ. احسان و نیکی زبان بدگویان را کوتاه می کند.

نیکوکار و نشانه های او

ـ المُحْسِنُ مَنْ عَمَّ الْناسَ بِالاِحْسانِ. نیکوکار کسی است که احسان او مردم را فرا گیرد.

ـ المُحْسِنُ مُعانٌ، المُسِیُّ مُهانٌ. نیکوکار یاری می شود و بدکار خوار و بی مقدار می گردد.

ـ المُحْسِنُ مَنْ صَدَّقَ اَقْوالَهُ اَفْعالَهُ. نیکوکار کسی است که رفتارش گفتار او را تصدیق می کند.

ـ المُحْسِنُ حَیٌّ وَ اِنْ نُقِلَ اِلی مَنازِلِ الامْواتِ. نیکوکار هر چند به منزل مردگان حمل شود، همواره زنده است.

ـ شَرُّ الْمُحْسِنینَ الْمُمْتَنٌّ بِاِحْسانِهِ. بدترین نیکوکاران کسی است که در مقابل احسانی که کرده است منت گذارد.

ـ اِذا رَأیْتُمُ الْخَیْرَ فَسارَعْتُمْ اِلَیْهِ و رَأیُتُم الشَّرَّ فَتَباعَدْتُمْ عَنْهُ وَ کُنْتُمْ بالطّاعاتِ عامِلیِنَ وَ فِی المَکارِمِ مُتَنافِسیِنَ کُنْتُمْ مُحْسِنینَ فائِزینَ. وقتی کار خیری را دیدید و به سوی آن شتافتید و کار بدی را مشاهده کردید از آن دوری کردید و عبادات و اطاعت خداوند را به جای آوردید و در مکارم الاخلاق و صفات نیک بر یکدیگر سبقت گرفتید، از نیکوکاران پیروز خواهید بود.

ـ نُفُوسُ الاَبْرارِ اَبَدا تأبی اَفْعالَ الفُجّارِ جان های نیکوکاران همیشه از کارهای بدکاران بیزار است.

اصول و احکام احسان و نیکوکاری

ـ الاِسرافُ مَذْموُمٌ فی کلِّ شَئٍ اِلاّ فی اَفْعالِ الخَیْرِ اسراف در هر چیز بجز در کارهای نیک ناپسند است.

ـ اَفْضَلُ البَرِّ ما اُصِیبَ بِهِ الاَبْرارَ. بهترین نیکی آن است که خیرش به نیکوکاران برسد.

ـ اَفْضَلُ البَرِّ ما اُصِیْبَ بِهِ اَهْلَهُ. بهترین احسان آن است که خیرش به اهل آن برسد.

ـ اَحَقُّ مَنْ بَرَرْتَ مَنْ لایَغْفَلْ بِرَّکَ. سزاوارترین کس به نیکی کسی است که از نیکی کردن به تو غافل نمی شود.

ـ اِنَّکُمْ مُجازُونَ بِاَفْعالِکُمْ فَلا تَفْعَلُوا الاّ بِرا. همانا شما با کارهایتان پاداش داده می شوید. پس جز نیکی کاری نکنید.

ـ خِیْرُ البِرَّ ما وَصَلَ اِلی الْمُحْتاجِ. بهترین احسان آن است که به نیازمند برسد.

ـ الجزاءُ عَلی الاِحْسانِ بِالاِساءَةِ کفرانٌ. نیکی را با بدی پاسخ دادن ناسپاسی است.

ـ اِتِبّاعُ الاَحْسانِ بالاِحْسانِ مِنْ کمالِ الجُودِ. پی در پی احسان کردن نشانه کمال بخشندگی است.

ـ جُحُودُ الاِحسانِ یُوجِبُ الْحِرْمانِ انکار احسان سبب محرومیّت از نیکی می شود.

ـ رَأسُ الاَحْسانِ الاِحسانُ اِلی المؤُمنیِنَ برترین احسان احسان به مومنان است.

ـ ضادّوا الاِساءَةَ بِالاِحْسانِ بانیکوکاری به مقابله بدی ها بروید.

ـ بِرُّ الوالدَینِ اَکْبَرُ فَریضةٍ. نیکی به پدر و مادر بزرگ ترین واجب است.

ـ فِی کُلِّ بِرٍّ شُکْرٌ. برای هر چیز و نیکی شکری لازم است.

ـ مِنْ اَفْضَلِ البِرِّ بِرُّ آلاَیْتامِبهترین نیکی، نیکی کردن در حق یتیمان است.

ـ کُلُّ حَسَنَةٍ لایُرادُ بِها وَجْهُ اللهِ تَعالی فَعَلَیْها قُبْحُ الرِّیا وَ ثَمَرَتُها قُبْحُ الْجَزَاءِ.هر احسان که با آن خشنودی خداوند متعال قصد نشده باشد آلوده به ریا و نتیجه آن پاداش نامناسب است.

ـ أوْفَرُ البِرَّ صلةُ الرَّحِمِ. صله رحم بیشترین و کاملترین نیکی است.

ـ اَحْسَنَ الاِحْسانِ مُواساةُ الاِخوانِ. بهترین احسان مواسات با برادران دینی است.

ـ اَفْضَلُ العَطاءِ تَرْکُ المَنِّ. برترین احسان ترک منت است.

ـ اَفْضَلُ النَّوالِ ما وَصَلَ قَبْلَ السؤال. با فضیلت ترین احسان آنست که پیش از درخواست نیازمند به او برسد.

ـ اِنّکَ إِنْ اَحْسَنْتَ فَنَفْسَکَ تُکْرِمُ وَ اِلَیْها تُحْسِنُ.اگر نیکی کنی خویش را گرامی داشته ای و به خودت نیکی کرده ای.

ـ آفَةُ الْعَطا المَطَلُ. آفت بخشش به تأخیر انداختن آن است.

ـ مَنْ مَنَّ باِحْسانِهِ کدَّرَهُ. هر کس که به همراه احسانش منّت بگذارد، آن را تیره ساخته است.

ـ اَحْسِنُ الصَّنایِعِ ما وافَقَ الشَّرایِعَ. بهترین احسان آنست که موافق احکام شریعت باشد.

ـ اَحْسِنْ اِلی مَنْ اَساءَ اِلَیْکَ وَ اَعْفُ عَمَّنْ جَنی عَلَیْکَ. به آن که به تو بدی کرده خوبی کن و از آن کس که بر تو ستم روا داشته است درگذر.

ـ المَنُّ یُفْسِدُ الاِحْسانَ. منت گذاشتن احسان و نیکی را تباه میکند.

ـ جَمالُ الاِحْسانِ تَرَکُ الاِمْتِنانِ.زیبایی احسان در ترک منت است.

ـ خِیْرُ العِبادِ مَنْ اِذا اَحْسَنَ اِسْتَبشَرَ. بهترین بندگان خدا کسی است که اگر نیکی کند شادمان شود.

ـ لایَزالُ المُسْلِمُ یَکْتَبُ مُحْسِنا مادامَ ساکِنا فَاِذا تَکَلَّمَ کُتِبَ مُحْسِنَا او مُسِیئا. مسلمان تا وقتی که ساکت است از جمله نیکوکاران به حساب می آید، اما همین که زبان به سخن گشود از نیکوکاران به حساب می آید.


 

هرکاری می تواند آثار مثبت یا منفی در برداشته باشد. خداوند بزرگ به انسان، حق انتخاب داده است و انسان های شایسته کسانی هستند که راه های مفید را می پیمایند. اینان، فرصت های الهی را از دست نمی دهند و با نیت خداپسندانه، برای رفع نیاز خود و دیگران می کوشند. بر عکس، انسان های ناسپاس، نعمت های الهی را به رایگان از دست می دهند و در برخورد با نیازمندان، آنان را به تمسخر می گیرند. اینان می گویند: اگر خدا می خواست به فقیران روزی می داد و به کمک و مساعدت ما نیازی نیست. این گونه افراد نمی دانند که کمک به نیازمندان، انسان را ازسقوط به پستی ها و حوادث ناگوار و ناگهانی در امان نگاه می دارد. نیکوکاری و صدقه ی پنهانی و آشکار از اعمال پسندیده ای است که مایه ی سپیدرویی انسان در جهان آخرت خواهد شد. پیامبر گرامی اسلام در توصیه به این عمل پسندیده می فرمایند:

صَنائعُ الْمَعروفِ تَقی مَصارِعَ السُّوءِ.

نیکوکاری، انسان را از مرگ های ناگوار در امان نگاه می دارد.




هرکاری می تواند آثار مثبت یا منفی در برداشته باشد. خداوند بزرگ به انسان، حق انتخاب داده است و انسان های شایسته کسانی هستند که راه های مفید را می پیمایند. اینان، فرصت های الهی را از دست نمی دهند و با نیت خداپسندانه، برای رفع نیاز خود و دیگران می کوشند. بر عکس، انسان های ناسپاس، نعمت های الهی را به رایگان از دست می دهند و در برخورد با نیازمندان، آنان را به تمسخر می گیرند. اینان می گویند: اگر خدا می خواست به فقیران روزی می داد و به کمک و مساعدت ما نیازی نیست. این گونه افراد نمی دانند که کمک به نیازمندان، انسان را ازسقوط به پستی ها و حوادث ناگوار و ناگهانی در امان نگاه می دارد. نیکوکاری و صدقه ی پنهانی و آشکار از اعمال پسندیده ای است که مایه ی سپیدرویی انسان در جهان آخرت خواهد شد. پیامبر گرامی اسلام در توصیه به این عمل پسندیده می فرمایند:

صَنائعُ الْمَعروفِ تَقی مَصارِعَ السُّوءِ.

نیکوکاری، انسان را از مرگ های ناگوار در امان نگاه می دارد.

+ نوشته شده در  دوشنبه هفتم اسفند ۱۳۹۱ساعت 21:57  توسط محمدمهدی مشگان  | 

نور عترت آمد از آیینه ام

کیست در غار حرای سینه ام

رگ رگم پیغام احمد می دهد

سینه ام بوی محمد می دهد

من سخن گویم ولی من نیستم

این منم یا او ندانم کیستم

جبرئیل امشب دمد در نای من

قدسیان خوانند با آوای من

ای بتان کعبه در هم بشکنید

با من امشب از محمد دم زنید

از هوا گلبانگ تهلیل آمده

دیده بگشائید جبریل آمده

مکه تا کی مرکز نا اهلهاست

پایمال چکمه بوجهلهاست

مکه دریای فروغ وحی شد

بت پرستان بت پرستی نهی شد

روز، روز مرگ ظلم و ظالم است

بانگ نفرت مرد ، اقرا حاکم است

یا محمد منجی عالم توئی

این مبارک نامه را خاتم توئی

انبیا مشعل ز تو افروختند

وز دمت پیغمبری آموختند

غیرت و مردانگی آئین توست

عزت زن در حجاب دین توست

بر همه اعلام کن زن برده نیست

برده مردان تن پرورده نیست

خاتم توحید در انگشت تو

حق به پیش روی و حیدر پشت تو

ما تو را زهرای اطهر داده ایم

شیر مردی مثل حیدر داده ایم

ما تو را دادیم در بین همه

یک خدیجه یک علی یک فاطمه
+ نوشته شده در  سه شنبه دهم بهمن ۱۳۹۱ساعت 18:37  توسط محمدمهدی مشگان  |